-
شهامت
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1386 14:39
زمانی که ما با وضعیتی دشوار مواجه هستیم دو راه در پیش داریم یا آزرده و ناراحت شویم و سعی کنیم کسی یا چیزی را بیابیم که تقصیر سختی ها را به گردن او بیاندازیم یا میتوانیم با این چالش مواجه شویم و رشد کنیم... . به قدر کافی شهامت داشته باش تا رشد کنی و به گلی که قرار است بدل شوی.
-
تصور کنیم که زن و شوهر هستیم
دوشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1386 22:59
یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطار متوجه شدند که در این کوپه درجه یک که تختخواب دار بود، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نشد . ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود. شب که وقت خواب رسید خانم تخت طبقهء بالا و آقا تخت طبقه پایین...
-
دعا
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1386 23:36
خدایا مرا از شر دوستانم در امان بدار خودم از پس دشمنانم بر می آیم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 00:25
دوباره ریختم به هم.امیدوارم نیافتم تو دور تسلسل گریه و رویا و طرح و نقشه که خشک و تر رو با هم میسوزونم.
-
یک جواب
چهارشنبه 29 فروردینماه سال 1386 23:16
متفاوت بودن اعتقاد منه ولی قرار نیست این اعتقاد در نوشته های ماهی یکبار این وبلاگ بروز کند شاید هم هست ولی یه کم دقت میخواد برای درک این تفاوت.
-
بده دستاتو به دستم...
جمعه 24 فروردینماه سال 1386 00:25
بده دستاتو به من تا باورم شه پیشمی میدونم خوب میدونی تو تار و پود و ریشه می تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده من چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن؟ تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم نمی دونم چی بگم که باورت شه جونمی توی این کابوس درد رویای مهربونمی میدونی با تو.... پرم از شعر و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اسفندماه سال 1385 11:43
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اسفندماه سال 1385 11:30
زمین نماد عشق است چون با تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد.
-
محرم امسال
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1385 21:17
محرم امسال با سالهای گذشته یه فرق اساسی داشت .طی این سالهای اخیر یعنی از ۷-۶ سال پیش تا الان تو این روزهای عذاداری همون وقتی که هم زمان با روضه امام حسین مردم حاجتاشونو از امام حسین و حضرت عباس میخواستن منم پا به پای بقیه گریه کردم و همیشه یه سری چیزای ثابت رو از خدا میخواستم .یعنی شده بود یه سنت که هر سال همون خواسته...
-
بازی
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1385 22:48
بیشتر مردم زندگی را پیکار میپندارند اما زندگی پیکار نیست بازی است.
-
دروغ چرا و به چه علت؟
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 21:23
وقتی دو نفر به هم دروغ میگن دلیلش چیه؟خیلی ها میگن مصلحتیه ولی اگه یه پسری به دوست دخترش ( یا بر عکس) دروغ بگه دقیقا به چه علته؟بعضی ها میگن از ترسه ولی ترس از چی؟ترس اینکه طرفو از دست بده؟اگر اون فرد این قدر مهمه پس اصلا چه لزومی داره کاری انجام بده که بعدا به خاطرش متوسل به دروغ بشه؟دروغ میگه چون میترسه طرفش از این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 دیماه سال 1385 23:36
دفعه قبل که میخواستم یکیو فراموش کنم نمی دونم خدا از کجا یه آلبوم جیپسی کینگ رسوند به دستم و منم تا جائی که جان در بدن داشتم با همون دو تا آهنگ معروفش گریه کردم تا بالاخره چشمه اشکم خشک شد و آروم شدم.بعد هم به طور معجزه آسا این ۲ آهنگ از رو سیستم من پاک شد . حالا که قراره دوباره از یکی جدا بشم خداوند لطف کردند و کل...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 دیماه سال 1385 22:51
معده دردی کشیده ام که نپرس...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 دیماه سال 1385 13:34
هر انسان حلقه ای است طلائی در زنجیره خیر و صلاح من.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1385 23:35
یک پروژه جدید بدجنسی دارم که عجیب دارم باهاش حال میکنم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1385 12:43
تو زخم های خود را حمل میکنی .هیچ کس علاقه ای به صدمه زدن به تو ندارد .هر کس نگران محافظت از زخم های خود است .با این حال این اتفاق میافتد زیرا تو برای زخمی شدن کاملا آماده ای چنان آماده ای که فقط منتظر ایستاده ای تا اتفاق بیافتد. ...از زخمهایت کاملا آگاه باش نگذار رشد کنند بگذار شفا یابند و آنها تنها زمانی شفا میابند...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1385 12:08
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 دیماه سال 1385 23:13
تو این چند وقت چند تا کتاب خوب خوندم.کتاب منو خیلی آروم میکنه تو شرایط خاص و بحرانی برام عین معجزه است خوشبختانه همیشه هم سر به زنگاه کتاب خوب و مناسب موقعیت به دستم میرسه ولی این مدت هیچ شرایط خاصی در کار نبود و این کتابها رو صزفا از روی کنجکاوی خوندم. ۱- کیمیاگر : شاهکار پائولو کوئیلو ۲-۴ اثر از فلورانس اسکاول شین...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 23:20
یکی از تفریحات من اینه که افکار مردم رو بخونم .دوست دارم یه چیزی بگم و پیش بینی کنم طرف چه عکس العملی نشون میده .بعضی وقتا چاشنی بدجنسی رو هم قاطیش میکنم و اون موقع اند عشق و حاله.کلا از بدجنسی و موذی گری لذت میبرم وقتی از کسی ناراحتم لذت میبرم ازین که دقیقا همون کاری رو انجام بدم که ناراحتش میکنه دوست دارم طرف فکرش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 22:46
داشتم فکر میکردم چه جالبه که من وقتی میخوام بنویسم چیزی به ذهنم نمیرسه ولی وقتی خونه نیستم یا کار دارم به خودم میگم یادم باشه این و این و اینو بنویسم دلیلش چیه آیا؟ در واقع بعضی وقتا دلم میخواد از یه چیزائی بنویسم که به قول یکی از دوستام یه کم بی ناموسیه و پشیمون میشم مثلا خیلی دوست دارم یه بار شرح مفصلی از اولین...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 دیماه سال 1385 23:04
انتظار درد آوره فراموشی درد آوره ولی بی تصمیمی از هر رنجی بدتره
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 دیماه سال 1385 20:11
یه بازی راه افتاده به اسم بازی شب یلدا که صاحب وبلاگ ۵ تا از ویژگیهاشو که کسی نمیدونه مینویسه بعد هم از ۵ نفر دعوت میکنه که اونه هم همین کارو انجام بدن.من دیدم هنوز به اون درجه از شهرتو محبوبیت نرسیدم که کسی ازم دعوت کنه در نتیجه خودم خودمو دعوت کردم ولی الان دارم فکر میکنم اون ۵ نفری که باید دعوت کنم کیا هستن؟؟!!!!...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 دیماه سال 1385 12:17
وقتی صدای هدفون خیلی بلند باشه افکارم پراکنده میشه و میتونم یه کم آرامش داشته باشم. الان هد فون رو آخرین درجه است...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آبانماه سال 1385 22:19
دلم میخواد آهنگ هائی رو گوش کنم که معنیشو نمیدونم دلم میخواد با آدمائی باشم که که از جنس من نیستن دلم میخواد جاهائی برم که منو نشناسن دلم میخواد غیر از صدای آهنگ هیچ صدای دیگه ای نباشه حتی صدای بارون که یه وقتی عاشقش بودم دلم میخواد گریه کنم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 آبانماه سال 1385 22:37
دستتو میگیره تو دستش و آروم آروم میبره بالا از زمین بلندت میکنه میبره رو درختها بعد رو کوهها رو ابرها میره از ابر ها بالاتر احساس سبکی میکنی فکر میکنی خوشبختی که میگن همینه تو همین حال و هوا و مزه مزه کردن خوشبختی یهو دستتو ول میکنه ... پرت میشی پائین ولی نه رو زمین ،میا فتی تو یه گودال خیلی عمیق که فکر میکنی هیچ وقت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 آبانماه سال 1385 15:07
بعد ازین بعد از این کن فراموشم که رفتم.... دیگر از دست تو می نمینوشم که مستم با دل دیر آشنا گشتم از دامت رها .... بی وفا بی وفا بی وفا رفتم که رفتم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1385 00:01
همون حرفای همیشگی همون اشکهای همیشگی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 آبانماه سال 1385 22:41
دلم براش یه ذره شده اندازه نوک سوزن
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 آبانماه سال 1385 22:12
عادت دارم هم زمان به چند تا موضوع مختلف فکر کنم الان اینا تو ذهنمه : ۱-چه طوری میتونم کارای همکارمو تحمل کنم؟شدیدا اعصابمو به هم میریزه و دقیقا هدفش همینه. ۲-کی وقت میکنم برای فوق درس بخونم؟ ۳-چه کار کنم که بچه های کلاس از کارم راضی باشن؟ ۴- با ... چکار کنم؟اونم اعصابمو خورد میکنه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 آبانماه سال 1385 22:06
عادت دارم هم زمان به چند تا موضوع مختلف فکر کنم الان اینا تو ذهنمه : ۱-چه طوری میتونم کارای همکارمو تحمل کنم؟شدیدا اعصابمو به هم میریزه و دقیقا هدفش همینه. ۲-کی وقت میکنم برای فوق درس بخونم؟ ۳-چه کار کنم که بچه های کلاس از کارم راضی باشن؟ ۴- با ... چکار کنم؟اونم اعصابمو خورد میکنه