خطر متفاوت بودن را بپذیر

خطر متفاوت بودن را بپذیر اما بیاموز بدون جلب توجه متفاوت باشی.

خطر متفاوت بودن را بپذیر

خطر متفاوت بودن را بپذیر اما بیاموز بدون جلب توجه متفاوت باشی.

 

بچه که بودم خیلی دلم میخواست عاشق بشم به نظر فرایند جالبی بود یه کار فوق العاده. بزرگتر که شدم یعنی به سنی که دیگه خودم رو خوب میشناختم سعی کردم از عشق و عاشقی دوری کنم.میدونستم آسیب پذیریم زیاده و عاشقی کار من نیست که تا یکی میگه بالا چشمت ابرو گریه میکنم.همیشه خودم رو از این جور موقعیت ها دور میکردم تا احساس میکردم از یکی یه کم بیشتر از حد نرمال خوشم میاد شرایطی پیش میاوردم از اون فرد دور بشم.سالها با این روش زندگی کردم و روش موفقی هم بود و البته موقعیت های خیلی خوبی رو هم از دست دادم.کسانی که هنوز هم وقتی فکر میکنم از ته دل و عمق وجود دلم میخواد فقط یک بار دیگه اونها رو ببینم و با شجاعت بگم که دلم میخواسته باهاشون دوست باشم ولی میترسیدم ،از خودم از اخلاقم از وابستگی و جدائی میترسیدم.بعد این همه سال مقاومت موقعیتی پیش آمد که فکر کردم میتونیم فقط دوست باشیم فکر کردم این آدم کسی نیست که یه روز دوستش داشته باشم فکر کردم ما میتونیم عین ۲ تا آدم بزرگ با هم صحبت کنیم بدون اینکه وابستگی بینمون ایجاد بشه فکر کردم روزی یه بار تلفن میزنیم هفته ای یه بار همدیگرو میبینیم ۲-۳ ماه اینجوری میگذرونیم بعد هم میریم دنبال زندگیمون.

غافل بودم.فکرشو نمی کردم ۲ سال بگذره و روز به روز وابسته تر بشیم.وقتی به عقب بر میگردم حوادث این ۲ سال عین فیلم از جلو چشمم میگذره و اینکه چطوری با هر بار قهر کردن به شناخت جدیدی از هم رسیدیم .هیچ وقت روی یک موضوع دو بار بحث نکردیم اگر مشکلی بینمون پیش می آمد همیشه همون یک بار بود از هیچ قهری سر سری نگذشتیم اول حلش کردیم بعد آشتی کردیم تا رسیدیم به این جائی که الان هستیم این خواستن عمیق این دوست داشتن بی توقع.اینکه از لذت بردن هم لذت میبریم ...

ما مسیری رو با هم طی کردیم و رسیدیم به جائی که من هیچوقت دلم نمیخواست بهش برسم.وابستگی!!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد