عزیز از دست رفته |
... گفتی رابطه ی من و تو پیچیده است . همه ی روابط زندگی تو پیچیده اند . هیچ رابطه ی نرمالی نداری . دوست پسر ، دوست ، پارتنر ، سیمپل فرند . آدم ها واست حد دارن . کافیه یکی یه قدم بره اون ور خطی که واسش کشیدی تا بندازیش بیرون . من دوستت دارم . همیشه داشتم ولی هیچ وقت فرصت ابرازشو بهم ندادی . خودت بگو . بمونم طرف تو که این همه غیرقابل پیش بینی هستی و آدمو لب مرز نگه می داری یا اون که همه چیزش مدل دخترهای دیگه است ؟ حسوده ، حساسه ، پرس و جو می کنه ، براش مهمه دوسش دارم یا نه . گیرم رابطه با تو هیجان و آزادی و تب و تاب داشته باشه . من اطمینان می خوام . اطمینانی که تو به هیچ کس نمی دی !
این مطلبو تو وبلاگ نارلی خوندم .خیلی رفتم تو فکر.این زندگی منه که با قلم یکی دیگه به تصویر در آمده.این منم که برای رابطه هام حد میذارم و همیشه طرفم لب مرزه.هیچ وقت از بیرون به این موضوع نگاه نکرده بودم. منو تکون داد.به این فکر افتادم که اونقدر دوستش دارم که آزاد میذارمش هیچ وقت پرس و جو نمیکنم هیچ وقت آمار نمیگیرم سعی میکنم حسود نباشم بهش آزادی میدم ولی هیچ وقت اطمینان نمیدم!!منم شبیه دخترای دیگه نیستم و یه مرد در نهایت دختری رو میخواد که شبیه بقیه دخترا باشه . الان که این مطلبو میخونم و به عقب بر میگردم میبینم هیچ وقت ازش نپرسیدم که دوستم داری؟هیچوقت نپرسیدم ،غرورم اجازه نمیده فکر کنم که دوستم نداره و باید بپرسم تا مطمئن بشم!!میگه اگه رابطه ما یه جوری تموم بشه آیا زنگ میزنی حالمو بپرسی؟میگم نه.میگه اگه زنگ بزنم جوابمو میدی ؟میگم نه. من به عزیز از دست رفته ام حتی اجازه برگشت نمیدم.
|