خطر متفاوت بودن را بپذیر

خطر متفاوت بودن را بپذیر اما بیاموز بدون جلب توجه متفاوت باشی.

خطر متفاوت بودن را بپذیر

خطر متفاوت بودن را بپذیر اما بیاموز بدون جلب توجه متفاوت باشی.

شهامت

زمانی که ما با وضعیتی دشوار مواجه هستیم دو راه در پیش داریم یا آزرده و ناراحت شویم و سعی کنیم کسی یا چیزی را بیابیم که تقصیر سختی ها را به گردن او بیاندازیم یا میتوانیم با این چالش مواجه شویم و رشد کنیم... .

به قدر کافی شهامت داشته باش تا رشد کنی و به گلی که قرار است بدل شوی.

 

 

تصور کنیم که زن و شوهر هستیم

یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطار متوجه شدند که در این کوپه درجه یک که تختخواب دار بود، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نشد .
ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود.
شب که وقت خواب رسید خانم تخت طبقهء بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند. اما مدتی نگذشته بود که خانم از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمائید؟
- چه لطفی؟
- من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟
- من یه پیشنهاد دارم!
- چه پیشنهادی؟
- فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم .
زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت:
- چه اشکال داره؟ موافقم!
- قبول؟
- قبول!
- حالا مثل بچه آدم خودت پاشو برو از مهموندار پتو بگیر. من خوابم میاد. دیگه هم مزاحم من نشو.

دعا

خدایا مرا از شر دوستانم در امان بدار خودم از پس دشمنانم بر می آیم.

دوباره ریختم به هم.امیدوارم نیافتم تو دور تسلسل گریه و رویا و طرح و نقشه که خشک و تر رو با هم میسوزونم.

 

یک جواب

متفاوت بودن اعتقاد منه ولی قرار نیست این اعتقاد در نوشته های ماهی یکبار این وبلاگ بروز کند شاید هم هست ولی یه کم دقت میخواد برای درک این تفاوت.

بده دستاتو به دستم...

بده دستاتو به من تا باورم شه پیشمی

میدونم خوب میدونی تو تار و پود و ریشه می

تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده من

چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن؟

تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم

ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم

نمی دونم چی بگم که باورت شه جونمی

توی این کابوس درد رویای مهربونمی

میدونی با تو....

پرم از شعر و ستاره

میدونی بی تو ...

لحظه حرمتی نداره

میدونی در تو...

این خدا بوده که تونسته گل عشقو بکاره

....

زمین نماد عشق است چون با تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد.

محرم امسال

محرم امسال با سالهای گذشته یه فرق اساسی داشت .طی این سالهای اخیر یعنی از ۷-۶ سال پیش تا الان تو این روزهای عذاداری همون وقتی که هم زمان با روضه امام حسین مردم حاجتاشونو از امام حسین و حضرت عباس میخواستن منم پا به پای بقیه گریه کردم و همیشه یه سری چیزای ثابت رو از خدا میخواستم .یعنی شده بود یه سنت که هر سال همون خواسته های سال قبل رو با دعا و گریه و هق هق از خدا بخوام.ولی امسال گرچه که شرایط نسبت به قبل تغیری نکرده ولی دیگه اون مراحل رو تکرار نکردم .یه جور آرامش عجیب تو وجودم هست که احساس میکنم نیازی به گریه و زاری واسه حاجتام نیست. نمیدونم جریان چیه شاید ایمانم ضعیف شده شایدم قوی شده یا شاید ربطی به ایمان نداشته باشه و فقط طرز فکرم تغیر کرده باشه.به هر حال امسال خیلی آرومترم.

خدا رو شکر

بازی

بیشتر مردم زندگی را پیکار میپندارند اما زندگی پیکار نیست بازی است.